تاملی در سوره روم (بشارت فتح فلسطین به دست پیروان اهل بیت علیهم السلام)

مشخصات کتاب

سرشناسه : پورسید آقائی،سیدمسعود، 1338 -

عنوان قراردادی : قرآن .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : تاملی در سوره روم (بشارت فتح فلسطین به دست پیروان اهل بیت علیهم السلام) : در رویارویی اسلام با غرب در آینده نزدیک/ سیدمسعود پورسیدآقایی.

مشخصات نشر : قم : موسسه آینده روشن ، 1395.

مشخصات ظاهری : 64 ص.

شابک : 30000 ریال:978-600-5073-64-5

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

عنوان دیگر : بشارت فتح فلسطین به دست پیروان اهل بیت علیهم السلام.

عنوان دیگر : در رویارویی اسلام با غرب در آینده نزدیک.

موضوع : قرآن. سوره روم.

موضوع : Qur'an.Surat al-Rum.

موضوع : تفاسیر (سوره روم)

موضوع : جنگ اعراب و اسرائیل، 1967م.

موضوع : Israel-Arab War, 1967

رده بندی کنگره : BP102/65/پ9ت2 1395

رده بندی دیویی : 297/18

شماره کتابشناسی ملی : 4623620

ص:1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص:2

ص:3

تأملی در سوره روم

(بشارت فتح فلسطین به دست پیروان اهل بیت علیهم السلام)

در رویارویی اسلام با غرب در آینده نزدیک

سیدمسعود پورسیدآقایی

ص:4

تأملی در سوره روم

(بشارت فتح فلسطین به دست پیروان اهل بیت علیهم السلام)

(در رویارویی اسلام با غرب در آینده نزدیک)

نویسنده:سیدمسعود پورسیدآقایی

حروف نگار:ناصر احمدپور

صفحه آرا:علی قنبری

طرح جلد:ابوالفضل بیگدلی نسب

ناشر:مؤسسه آینده روشن

چاپ:رنجبران

نوبت چاپ:اول / 1395

شمارگان:1000 جلد

شابک:5- 64- 5073 - 600- 978

بها:000/30ریال

مرکز پخش:قم، خیابان صفاییه، کوچه 25، پلاک 27، تلفن: 37840901-025

همه حقوق برای ناشر محفوظ است

ص:5

فهرست

مقدمه7

نگاه جامع11

فرازهای سوره12

ارتباط فرازها (سیری اجمالی)14

آیات 1 تا 719

لغات19

ترکیب ها21

ارتباط22

جایگاه23

برداشت23

آیه 833

مفردات33

ترکیب ها34

ارتباط34

جایگاه34

برداشت35

ص:6

آیات 9 تا 19 37

مفردات37

ترکیب ها41

ارتباط42

جایگاه42

برداشت43

پیام امید به مجاهدان فی سبیل الله «سیدحسن نصرالله» و حزب الله لبنان53

رسالة أمل إلی المجاهدین فی سبیل الله «السیدحسن نصرالله» و حزب الله فی لبنان59

ص:7

مقدمه

1. توفیقی دست داد تا سال ها در جمع دانش پژوهان از طلاب و فضلای دوره های عالی مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن حوزۀ علمیۀ قم گفت وگوهای تفسیری داشته باشم. از آن جا که معتقدم توان تفسیری یک مفسر و فهم نکات و لطافت های قرآنی بیشتر در تفسیر ترتیبی رخ می نمایاند و حقیقت تفسیر هم همان است، در آن سال ها با روش شیخنا الاستاد مرحوم آیت الله صفائی حائری از سوره های بقره (به صورت کامل)، آل عمران (حدود 60 آیۀ اول)، بسیاری از سوره های جزء سی ام و سورۀ روم به صورت تفسیر ترتیبی در کلاس ها گفت وگو شد. آن چه پیش رو دارید بخشی از سورۀ روم است که در سال 1377 پس از طرح روش شناسی فهم قرآن و به عنوان نمونه ای از سوره های متوسط، بعد از مباحثۀ همۀ آن سوره در طول یک ترم، موفق به نوشتن آن شدم و دفتر اول آن در همان ایام توسط مرکز تخصصی تفسیر حوزۀ علمیۀ قم منتشر شد.

ان شاءالله توفیق نوشتن تفسیر این سوره و دیگر سوره ها و نیز دو نوشته «روش شناسی فهم قرآن» و «تاریخ و علوم قرآن» که بیش از دو دهه

ص:8

نوشته های آن در انتظار بازبینی نهایی باقی مانده، پیدا شود. انّه ولیّ التوفیق. آن چه پیش رو دارید بازخوانی همان دفتر با اندکی اصلاحات و اضافات است.

2. روش کار در این سوره همان است که در «روش شناسی فهم قرآن» به تفصیل از آن گفت وگو شده. در ابتدا برای آشنایی بیشتر با سوره و محتوای آن چندین بار، سوره خوانده می شود. سپس فرازهای سوره یادداشت و در ارتباط بین آنها تأمل می شود. با این گام ها زمینه برای نگاه جامع به سوره فراهم می شود. مفسر می تواند این نگاه جامع را برای مخاطبان و فهم بهتر آنها از سوره، مقدم بدارد و در ابتدای سوره بیاورد.

پس از آن نگاه جامع و آوردن فرازهای سوره و تحلیل ارتباط بین آنها نوبت به تفسیر هر فراز به صورت مستقل می رسد. در فهم و تفسیر هر فراز ما نیز از همان روش چهار مرحله ای شیخنا الاستاد در تفسیر گران سنگ «تطهیر با جاری قرآن» پیروی می کنیم؛ یعنی بررسی لغات (واژه ها) و به دست آوردن عنصر یا عناصر مفهومی هر واژه و سؤالاتی در رابطه با نوع ترکیب ها، ارتباط بین آیات و جایگاه آیات. (1)

3. فرصتی دست داد تا در منزل یکی از دوستان یادداشت ها و برخی تأملات خود را به محضر شیخنا الاستاد عرضه کنم. گرچه فرصت


1- این اشاره ها در «روش برداشت از قرآن» به صورت کلی و «تطهیر با جاری قرآن» به صورت کاربردی از شیخنا الاستاد آیت الله صفایی حائری توضیح بیشتری یافته است. نگارنده نیز در «روش شناسی فهم قرآن» با اضافات و توضیح و تفصیل بیشتری به بسط گفته های استاد پرداخته است.

ص:9

کوتاهی بود اما بدون آمادگی قبلی و فی المجلس نکاتی را فرمودند که مثل همیشه بدیع و راه گشا بود. البته نکات اساسی در آیات اولیه این سوره و فتح فلسطین به دست بیرون اهل بیت علیهم السلام سال ها بعد روزی نگارنده شد «نُفَصِّلُ الْأَیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (1) که خداوند بی حساب روزی می دهد «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ». (2) از این رو به جاست که این وجیزه را به روح بلند و ملکوتی آن بزرگوار تقدیم کنم که انس با قرآن و روش فهم آن را به ما آموخت. گرچه شاگرد لایقی نبودیم اما امید به دست گیری او داریم که خودش گفته بود: من پس از مرگم دستم بازتر است و بیشتر می توانم گره گشایی کنم. ما که هر وقت از روح بلندش مدد خواستیم، لطفش را از ما دریغ نداشت امید است باز هم عنایت هایش را از ما

دریغ ندارد و با دست گره گشایش، بندهای ما را بگشاید و پرواز را در کاممان شیرین کند، شاید راهی به هدایت ایمان، تقوا، احسان و اخبات قرآن بیاییم و با هدایت های آن زندگی کنیم؛ که فهم هرکس به قدر سلوک اوست.

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

قم، عش آل محمد علیهم السلام

پورسیدآقایی

24/11/1391


1- یونس: 24.
2- طلاق: 3.

ص:10

ص:11

نگاه جامع

اشاره

هستی یک کتاب (1) است، یک مجموعه است، مجموعه ای هدف مند و زمان مند. (2) در کتاب هستی می توان اسیر ظواهر، حادثه ها و لحظه ها شد (3) و در غفلت ها (4) به سر برد و آن گاه به خود آمد و از سر غفلت ها بلند شد که دیگر فرصت بازگشتی نیست (5) و می توان نگاهی وسیع و مجموعی به هستی داشت (6) و با نگاهی جامع و با توجه به قدر (7) و روابط (8) و استمرار انسان، (9) به علمی ریشه دار رسید و در جا جای هستی و جوامع نشان هدف مندی و زمان مندی و رفت وآمد


1- «لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ» (روم: 56)؛ «یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (روم: 7).
2- «مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمّیً» (روم: 8).
3- «غُلِبَتِ الرُّومُ» (روم: 2)؛ «یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» (روم: 7).
4- «وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (روم: 7).
5- «فَیَوْمَئِذٍ لَّا یَنفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» (روم: 57).
6- «اللَّهُ یَبْدَؤُا الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (روم: 11)؛ «أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمّیً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ» (روم: 8)؛ «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ...» (روم: 54)؛ «وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ» (روم:55).
7- قدر، اندازه و استعدادهای انسان است «تفکر، تعقل، سمع، علم و...» (روم: 20-24).
8- «فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَ...» (روم: 38 - 42).
9- «اللَّهُ یَبْدَؤُا الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (روم: 11، 27 و 40).

ص:12

جوامع و ملت ها را دید و به وعده ها و عنایت های حق دل سپرد.

این سوره با آگاهی دادن به انسان او را از جهل و غفلت بیرون می آورد و با نگاهی به وسعت هستی جایگاه او را نشان می دهد تا اسیر حوادث نشود و در لحظه ها نماند و در تمامی هستی، گذشته و آینده، (1) هدف مندی و زمان مندی را ببیند و به تبعیت از دین و روش معتدل (2) و پایدار، (3) و نه هواها و هوس ها، (4) روی بیاورد. تبعیتی که یقین به وعده های الهی و نصرت و یاری حق (5) را بدون تردید، (6) با خود به همراه دارد «وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» (7) «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ». (8)

فرازهای سوره

1. شکست روم و خبر پیروزی قریب الوقوع مؤمنان

2. علم به ظاهر حیات و غفلت از آخرت و انتهای حیات

3. «أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا»


1- «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ» (روم: 4).
2- «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» (روم: 30).
3- «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ» (روم: 43).
4- «بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ» (روم: 29).
5- «یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ» (روم: 5)؛ «وَعْدَاللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ» (روم: 6)؛ «وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» (روم: 47)؛ «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» (روم: 60).
6- «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَاللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَایُوقِنُونَ» (روم: 60).
7- روم: 47.
8- روم: 6.

ص:13

4. «أَوَلَمْ یَسِیرُوا»

5. آیات:

_ خلقت از خاک

_ خلقت همسران

_ خلقت آسمان و زمین و اختلاف زبان و رنگ

_ خواب و طلب معاش

_ برق آسمان و احیای زمین

_ برپایی آسمان و زمین به امر خدا

6. اعاده و بدء و اهون علیه

7. تمثیل

8. «بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ»

9. دین حنیف (اعتدال)

10. با انابه (حالت) و بدون شرک (روابط)

11. دین قیّم (پایدار)

12. آیات (وَمِنْ آیَاتِهِ أَن یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ)

13. توجه به باطن (یَسْتَبْشِرُونَ، مُبْلِسِینَ، لَّظَلُّوا مِن بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ)

14. دسته بندی انسان ها (در برابر هدایت رسول):

_ مرده ها

_ کرهای فراری

_ کورها

ص:14

_ مؤمن تسلیم

15. تربیت همراه تفکر و آیات و شهود

ارتباط فرازها (سیری اجمالی)

سوره با خبر شکست روم در سرزمین شام و در نتیجه پیروزی ایرانیان آغاز می شود و با وعدۀ پیروزی دوباره آنان و شکست دگرباره روم ادامه می یابد؛ البته این وعده قطعی (شکست دوم) در زمانی رخ می دهد که ایرانیان در کسوت مؤمنان راستین (پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام) درآمده اند و یاری خداوند شامل حالشان شده است. خداوند بدین وسیله به رفت وآمدها و... آجال و سنت قطعی خود که همانا

یاری مؤمنان است «وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» (1) اشاره می کند و این که هیچ کدام از اینها جدای از مشیّت و خواست الهی نیست. اما آنانی

که تنها به ظاهر عالم دلخوشند و از آخرت و نگاه به مجموعه

هستی غافلند و هدف مندی و زمان مندی و سنت ها و قانون های حاکم بر آن را نمی بینند، به وعده ها و نصرت الهی که همان سنت های او هستند ناآگاهند.

چگونه می توان از این جهل «لَا یَعْلَمُونَ» و عارضۀ آن غفلت «هُمْ غَافِلُونَ» جدا شد؟ و به علمی ریشه دار دست یافت؟

با تفکر در خصوصیات و قدر انسان و شناخت اندازه های وجودی او (خود آگاهی، مرگ آگاهی، درد آگاهی، آزادی و مسئولیت) به شناخت


1- روم: 47.

ص:15

هستی با دو خصوصیت حق (هدف داری) و اجل (زمان مندی) می رسیم. این هدف داری در تمامی مراحل هستی هست. (1)

سیر در تاریخ برای عبرت است «کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ...» تا عاقبت کسانی که تمام ثوره و قیامشان بر روی زمین بوده و حرف پیامبرانی که آمده بودند تا جای خالی و کمبود آنان را با به کارگیری تعقل آنان، پر کنند (لیثیروا فیهم دفائن العقول)؛ (2) ببینند. و ببینند که چگونه این ظلم و بدی آنان به تکذیب و استهزاء آیات می انجامد. و بلافاصله نشانی از هدف داری و زمان مندی مطرح می شود تا شاهدی باشد بر آن چه گفته شد. «اللَّهُ یَبْدَؤُا الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ».

و در تمامی مراحل و آجال، خداوند از هر عیب و نقصی پاک و منزه است. این تسبیح به خاطر هماهنگی با اهداف و حق است. «فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ وَ...». تجلی این تسبیح در حمد و عهده داری تو است و به لحاظ شدت اتصال این دو با یکدیگر «وَلَهُ الْحَمْدُ» قبل از «وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ» آورده شده و به صورت جمله معترضه در وسط جمله تسبیح آمده است. حمد همراه تسبیح پذیرش مسئولیت آدمی است در برابر کمبودهایی که در جامعه و هستی هست.


1- هستی علاوه بر «هدف داری» و «زمان مندی» از سه ویژگی دیگری هم برخوردار است: نظم «إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» (قمر: 49)، «وَخَلَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» (فرقان: 2)، استحکام و استواری «اتْقَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ» (نمل: 88) و زیبایی «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ» (سجده: 7). اما در این سوره تنها همان دو خصوصیت اولی آورده شده زیرا همان دو برای مقصود این سوره کفایت می کند.
2- نهج البلاغه، خ1.

ص:16

آیات و نشانه های الهی راه سومی است که خداوند برای رسیدن به علم ریشه دار و در نتیجه جدا شدن از غفلت ها نشان می دهد.

این آیات در خلقت و طبیعت تمامی ابعاد فکر (1) و سمع (2) و عقل (3) آدمی

را دربر می گیرد.

و در تمامی مراحل از ماده (4) تا حیات، (5) تا شعور (6) و تاریخ (7) با خانواده (8) تا تعدد ملت ها و تمدن ها، (9) و با آرامش (10) و کوشش (11) و به همراه کمک های طبیعی (12) و استمرار خلقت؛ (13) حق و هدف داری و نظام مندی را نشان می دهد و به همه یکجا تصریح می کند: «وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ».


1- «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (روم: 21).
2- «وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ» (روم: 23) مراد از سمع همان وعی و پذیرش است.
3- «وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (روم: 24).
4- «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ» (روم: 20).
5- «خَلَقَکُم» (روم: 20).
6- «ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ» (روم: 20).
7- «تَنتَشِرُونَ» (روم: 20).
8- «أَزْوَاجاً» (روم: 21).
9- «وَاخْتِلَافُ الْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ» (روم: 22).
10- «وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ» (روم: 23).
11- «وَابْتِغَاؤُکُم مِن فَضْلِهِ» (روم: 23).
12- «وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ» (روم: 24)؛ «أَن تَقُومَ السَّماءُ» (روم: 25).
13- «ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ» (روم: 25).

ص:17

تمثیل خداوند برای شهود آدمی چهارمین راهی است که می تواند آدمی را از شرک ها و ظلم ها برهاند و او را به توحید برساند «ضَرَبَ لَکُم مَثَلاً مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَکُم مِن مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِن شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ».

پس از تفکر، پس از عبرت، پس از آیات و پس از شهود، از هوس ها پیروی مکن و به دین مطابق ساخت و بافت انسان و جهان روی بیاور.

آن دین، دین حنیف (معتدل) است. این گرایش و به پا داشتن دین حنیف، با حالت انابه «مُنِیبِینَ إِلَیْهِ» و به دور از شرک در روابط «وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» باید باشد. (با تصویری از روابط شرک آلود و عاقبت مشرکین؛ روم: 32 - 42)

این دین نه تنها حنیف و با اعتدال که قیم و پایدار نیز هست و به پا داشتن این دین استوار تکلیف سنگینی است برای رسول. همین است که بشارت ها و امدادهای الهی مطرح می شود هم در طبیعت و هم در جوامع «وَمِنْ آیَاتِهِ أَن یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ؛ وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» و توجهی به باطن آدمی «یَسْتَبْشِرُونَ، مُبْلِسِینَ، لَّظَلُّوا مِن بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ».

در برابر این هدایت ها (تفکر در انفس، عبرت ها، آیات و شهود) تنها آنانی که از طلب و تسلیمی برخوردارند بهره می برند نه آنانی که مرده اند و نه کرهای فراری و نه کورهای گُم. و این بهره بردن آنها به خاطر آن دید مجموعی است که دارند. آنها مجموعه هستی را با اجل و حق یکجا می بینند نه تنها ضعف ها را که قدرت ها را و نه تنها دنیا را که قیامت را. آنها دنیا را در وسعت آخرت می بینند همین است که آن را لحظه ای

ص:18

بیش نمی دانند. به راستی که خدا هیچ کم نگذاشته و در کتابش از تمامی نمادها گفتگو کرده و برای هدایت او در انسان و تاریخ و خلقت، نشانه ها و آیه هایی گذاشته تا هر کسی کفر ورزید با علم و آگاهی کفر بورزد و به طبع و عذاب برسد و هرکس ایمان آورد از امدادها و نصرت های الهی بهره ببرد. نصرت ها و وعده هایی که بدون تردید به آنان خواهد رسید و همین نصرت ها عامل استقامت و صبر رسول در برابر مرده ها و کورها و کرهاست: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَایُوقِنُونَ». (1)


1- روم: 60.

ص:19

آیات 1 تا 7

اشاره

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ * وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ * یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ».

لغات

(1)

بضع: بخش و پاره ای از زمان، بین سه تا نه. (2)


1- تنها چند لغت را به صورت کامل و از منابع دست اول و کتاب های لغت معتبر و با توجه به کاربرد قرآنی آن می آوریم تا نمونه ای باشد برای به دست آوردن معنای یک لغت و عناصر و ویژگی های آن؛ اما در ادامه با اختصار بیشتری آورده می شود.
2- بضع: البضعة: القطعة من اللحم، و الجمع بضع و بضعات و بضع فی العدد و بعض العرب یفتح. و استعماله من الثلاثة الی التسعة و عن ثلعب، من الاربعة الی التسعة یستوی فیه المذکر و المؤنث. بضع رجال و بضع نسوة (مصباح المنیر). بضع اصول ثلاثة: الاول الطائفة من الشی ء عضواً و غیره... و من هذا الباب البضع من العدد و هو ما بین الثلاثة الی العشرة، و یقال هو السبعة. (معجم مقاییس اللغة). بضع من الشاة بضعة اذا قطع (اساس البلاغة). بضع: بضع اللحم... قطعه... و البضع بالفتح و الکسر ما بین الثلاث الی العشر (لسان العرب). البضع کالمنع: القطع و البضع (بالکسر) و یفتح الطائفة من اللیل. البضع بالکسر فی العدد و هو ما بین الثلاث الی التسع او الی الخمس، او ما بین الواحد الی الاربعة او من اربع الی التسع او سبع (تاج العروس). بضع: ان الاصل الواحد فی هذه المادة هو القطع و الابانه مبهما، فیقال بضعة ای قطعة و البضع من العدد قطعة منه و یطلق علی الحد القلیل منه و هو ما دون العشرة، مضافاً الی ان اصول العدد عشرة. «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ» (یوسف: 42) روی انه لبث سبع سنین. «سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ» (روم:4) المنظور فی الآیتین بیان الحکم و تحققه فی امتداد زمان لا یبلغ عشر سنین، و لما لم تتعیّن المدة فی کتاب الله فالبحث عنها بذکر الاحتمالات و الاقوال خارج عن التحقیق. و یمکن القول بان اللبث و الغلبة کانتا بالتدریج و کانت المدة المشخصة مختلفة بالاعتبار و غیر معلومه. (التحقیق فی کلمات القرآن).

ص:20

غفلت: عدم توجه، بی توجهی. (1) غفلت آن است که چیزی حاضر باشد و انسان به آن توجه نکند «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ» (نساء: 102). راغب می گوید: غفلت آن سهوی است که از کمی حفظ و کمی توجه عارض شود. در مجمع ذیل آیه 113 سوره انعام آمده: غفلت ضد یقظه است، یقظه یعنی بیداری و توجه. در نهج البلاغه خطبه 153 فرموده: و استیقظ من غفلتک؛ از غفلت بیدار


1- غفل: الغفلة: غیبة الشی ء عن بال الانسان و عدم تذکره له و قد استعمل فیمن ترکه اهمالاً و اعراضاً (مصباح). غفل: غفل عنه، یغفل غفولاً و غفلة و اغفله عنه غیره و اغفله: ترکها وسها عنه (لسان العرب). غفل: الغین و الفاء و اللام اصل صحیح یدل علی ترک الشی ء سهواً و ربما کان عن عمد. من ذلک: غفلت عن الشی ء غفلة و غفولاً، و ذلک اذا ترکته ساهیاً و اغفلته اذا ترکته علی ذکر منک له (معجم مقاییس اللغة). ان الاصل الواحد فی المادة هو ما یقابل التذکر... فالغفلة عبارة عن انتفاء التذکر (التحقیق فی کلمات القرآن). و نیز ر.ک: مصطلحات القرآنیة، دکتر صالح عضیمه، ص290. برای تفاوت غفلت با سهو و نسیان ر. ک: فروغ اللغویة، ابوهلال عسکری، ص389.

ص:21

شو. در آیات و بسیاری از روایات و ادعیه غفلت در برابر ذکر آورده شده: «و نبهنی لذکرک فی اوقات الغفلة»؛ (1) «الذاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارین»؛ (2) «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا». (3)

غلب: پیروزی با قوت و قهر. (4)

عزیز: شکست ناپذیر. (5)

امر: شأن، کار، حادثه. (6)

ترکیب ها

چرا «غُلِبَت» به صورت مجهول به کار رفته است؟

مرجع ضمیر «هُم» در «هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ» کیست؟ ایرانیان

یا رومی ها؟

چرا «هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ» آمده در حالی که «هُم سَیَغْلِبُونَ» کافی بود؟ مضافاً به این که در آیه قبل تصریح به شکست رومی ها

شده بود؟


1- صحیفه، دعای21.
2- میزان الحکمة، ج3، ص413.
3- کهف: 28.
4- غلب: اصل صحیح یدلّ علی قوةٍ و قهرٍ و شدةٍ (معجم مقاییس اللغة).
5- عزیز: اصل صحیح واحد یدلّ علی شدةٍ و قوّةٍ و ماضاهاهما من غلبةٍ و قهرٍ (معجم مقاییس اللغة). العزة حالة مانعة للانسان من ان یغلب من قولهم ارض عزاز ای صلبة و العزیز الذی یقهر و لا یقهر (مفردات).
6- امر: الامر: الشأن و جمعه الامور و مصدر أمرته اذا کفته ان یفعل شیئأ و هو لفظ عام للافعال و الاقوال کلّها (مفردات). الامر: الحادثة (لسان العرب).

ص:22

چرا از محل جنگ به «أَدْنَی الْأَرْضِ» تعبیر شده است؟ و اصلاً اهتمام به تعیین مکان چرا؟

چرا به جای تعیین دقیق سال پیروزی از کلمه «بِضْعِ» استفاده شده است؟

تکرار ضمیر «هُم» در «هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» از چه نکته ای خبر می دهد؟

چرا وعده الهی با عبارت «لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ» تأکید می شود؟

تفاوت «عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» با «بِالْآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ» (فصلت: 41؛ یوسف: 37) در چیست؟

اگر «یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» بدل از «لَا یَعْلَمُونَ» باشد چه نکته ای را می رساند؟

ارتباط

چرا سوره از شکست رومی ها می گوید و نه پیروزی فارس ها؟ چه ربطی است بین شکست رومی ها و پیروزی ایرانیان با «لِلهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ» و ربط اینها با شادی مؤمنان به نصرت الهی و عزت و رحمت حق؟ فرح و شادی مؤمنان از چیست؟ آیا از نصرت خدا به رومی ها یا نصرت خدا به مؤمنین در آن روز (روز پیروزی دوباره فارس ها بر رومی ها)؟ آیا یاری خدا (نصرالله) محدود به جنگ و قتال است یا وسعتی بیش از آن دارد و تمامی ابعاد حرکت مؤمنین را شامل می شود؟ نصرت خدا بر چه اساسی به هرکس که بخواهد می رسد و چه توضیحی

ص:23

دارد؟ جهل اکثر مردم به قطعیت وعده های الهی و علم آنان به ظاهر حیات دنیا و غفلت آنان از آخرت چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ به راستی این آیات صریح و پرشتاب که این گونه سرعت حوادث را در دو شکل غالب و مغلوب درهم می پیچد از چه نکته ای خبر می دهد؟ و این همه زمینه چینی و مقدمه برای چه چیزی است؟

جایگاه

قدرت غفلت زاست، و قدرت بزرگ و چشم نواز از غفلت زائی و تلبیس بیشتری برخوردار است و به شکست و اضمحلال می انجامد. قدرت ها آن جا که با شکر همراه باشند و نعمت ها را از ولی نعمت خود جدا نکنند، ادامه دارند و استمرار می یابند و چنان چه با سُکر قدرت همراه شوند و به استعمار و استثمار دیگر ملت ها و مردم خود رو بیاورند و در برابر خدا استکبار بورزند خداوند با سنت هایی که در هستی گذاشته آنها را حتی در پایگاه خودشان در هم می شکند که «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ».

برداشت

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» با نشان خدای بخشنده مهربان نه آنها که می ستانند و نه آنها که به خاطر نیازها می بخشند.

«الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ * وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ

ص:24

لَا یَعْلَمُونَ». (1)

روم شکست خورد در نزدیک ترین سرزمین [شام] و ایشان [یعنی غلبه کنندگان (ایرانیان)] پس از پیروزی، بار دیگر نیز در [نبردی که]

کم تر از نُه سال [به طول می کشد] پیروز خواهند شد. و این امر و دستور چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی متعلق به خداست [پیروزی ها

و شکست ها از قلمرو مشیّت الهی خارج نیست]. در آن روز [که

پیروزی مجدد نصیب ایرانیان خواهد شد] مؤمنان [به خاطر

یاری خداوند به ایشان] شاد خواهند شد [خداوند] هر که را بخواهد [براساس حکمت خود] یاری می کند و اوست شکست ناپذیر و مهربان. این وعده الهی است و خداوند هرگز وعده اش را خلاف نمی کند اما بیشتر مردم نمی دانند.

(روم شکست خورد) رومی که ادوات و نفرات جنگی و آوازه قدرتش همه جهانیان را مسحور و گوش ها و چشم های همگان را مجذوب کرده بود، شکست خورد. این شکست سخت و سنگین برای هرکس که می شنید و از قدرت و حشمت رومی ها آگاه بود، بهت آور و غیرمنتظره بود.

شگفت آور آن که این شکست در پایگاه خود رومی ها و در سرزمینی بود که سال ها و قرن ها تحت نفوذشان بود «فِی أَدْنَی الْأَرْضِ». همین است که سوره از شکست رومی ها می گوید و با خبر شکست سنگین آنها آغاز


1- روم: 1 - 6.

ص:25

می شود چون قدرت ها در چشم ها می نشینند و چشم گیر و چشم نوازند.

عامل این شکست ظاهربینی و تکیه بر ظاهر دنیا و پوسته آن و غفلت و بی خبری از مقصد و ادامه انسان و حیات برتر اوست.

کسانی که دلباخته جلوه های دنیا می شوند و خود را محدود به همین پوسته می کنند و از ادامه انسان و حیات آخرت او غافل می شوند و دنیا را در وسعت آخرت نمی بینند به غرور می رسند. غرور علم و قدرت و فرو رفتن در دنیا. چون علم بدون مقصد، علمِ محدود به دنیا، به سرکشی و فساد بر زمین و به ظلم و جرم و استعمار و استکبار می انجامد و در اوج قدرت به شکست می رسد و با ضربه ای از بیرون به شکست می رسد چون بیشتر از آن از درون فرو پاشیده است و مطابق با سنت های آفرینش و هماهنگ با فطرت و ساخت و بافت انسان نبوده است؛ انسانی که فرزند هستی است و بزرگ تر از بهشت و جهنم، انسان که بهشت و جهنم هم منزلگاه اوست و نه مقصد و غایت او، که مقصد انسان خود خداست الیه راجعون، الیه المصیر، الیه المآب.

این قدرت های توخالی در مواجه با قدرت های بیرونی شکست می خورند چون پیش از آن از درون فرو پاشیده اند. این شکست محتوم، سنت الهی است «وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ». کسانی که در مسیر باشند از نصرت و عنایت های الهی برخوردارند و کسانی که از مسیر بیرون بزنند گرچه از بهترین امکانات هم برخوردار باشند محکوم به شکست و زوالند که بهترین ماشین ها و مجهزترین آنها، آن جا که از جاده منحرف شوند و از مسیر بیرون روند، سنگ ها و دره های کنار جاده آنها را درهم می شکند

ص:26

و متلاشی می کند.

ضمیر «هُم» نه به رومیان که به قوم پیروز یعنی ایرانیان باز می گردد. همین ایرانی های پیروز و غالب پس از غلبه و پیروزی شان (یک بار دیگر) باز هم بر رومیان (غرب) در همین «أَدْنَی الْأَرْضِ» یعنی سرزمین فلسطین، به خاطر نصرت الهی پیروز خواهند شد. در درگیری دوم بین ایرانیان و رومیان (غرب و اسرائیل غاصب) که کمتر از نُه سال به طول می انجامد، ایرانیان که مؤمنان راستین و پیرو اهل بیت علیهم السلام هستند به دلیل نصرت الهی که شامل حالشان می شود خوشحال خواهند شد. و این وعده قطعی الهی است و لیکن آنانی که تنها به ظواهر عالم دل خوش کرده اند و از مقصد و نهایت عالم بی خبر و غافلند، نمی توانند این وعده الهی را دریابند در حالی که با تفکر در انفس و سیر در زمین می توانند هدف مندی و زمان مندی عالم و رفت وآمد جوامع را ببینند که چگونه با پای ظلم به زمین خوردند. این وعده قطعی خداوند تاکنون محقق نشده است اما جرقه ها و شواهدی از آن را می توان به وضوح مشاهده کرد؛ از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گرفته تا تشکیل حزب الله لبنان و پیروزی جنگ های 22، 32 و 8 روزه حزب الله بر اسرائیل غاصب و حامیان و هم پیمانانش از مستکبران غرب و مرتجعان منطقه «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ». (1)

آن چه که باعث این برداشت می شود روایت امام صادق علیه السلام است که


1- هود: 81.

ص:27

ضمیر «هم» را به ایرانیان غالب برمی گردانند و نه به رومیان مغلوب. علاوه بر آن عبارت «مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ» گویای این نکته است که ضمیر «هم» به ایرانیان برمی گردد و نه رومیان؛ زیرا اگر مقصود رومی ها بودند عبارت «وَهُم سَیَغْلِبُونَ» کافی بود در حالی که خداوند می فرماید: «وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ».

چنان چه آیه را به غیر از این معنا کنیم لازم است که «مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ» را برخلاف ظاهر یعنی «من بعد مغلوبیتهم» معنا کنیم و این خلاف ظاهر وجهی ندارد. جدای از این اگر آیه را به گونۀ مشهور ترجمه و تفسیر کنیم اشکالات دیگری هم بر آن وارد است از جمله این که آیا از پیروزی روم در اندک زمانی بر ایرانیان در تاریخ نشانی هست؟ چه ارتباطی بین پیروزی رومی ها و شادی مؤمنان است؟ به راستی آن چه که در تفاسیر در پاسخ این سؤال ها آمده می تواند قانع کننده و دل چسب باشد؟ و آیا می تواند پیوند بین آیات این سوره را تحلیل کند؟ (1)


1- اخیراً حکایتی شنیدنی از مرجع عالی قدر و زعیم بزرگ شیعه مرحوم آیت الله خویی رحمة الله خواندم که می تواند مؤید این برداشت باشد. فاضل ارجمند حجت الاسلام والمسلمین آقای سیدعادل علوی از قول پدرش آیت الله سیدعلی علوی نقل می کند که در سال 1390هجری، به اتفاق چند نفر دیگر از علماء زمانی که مرجع عالی قدر حضرت آیت الله خویی رحمة الله در بیمارستان ابن سینای بغداد بستری بودند برای عیادت ایشان به بغداد رفتیم. در آنجا به مناسبتی سخن از فلسطین شد. حضرت آیت الله خویی با قاطعیت فرمودند: آزادی فلسطین به دست شیعیان (پیروان اهل بیت علیهم السلام) خواهد بود. همه حاضران از این خبر تعجب کردند و سؤال کردند از کجا این را می گویید؟ و ایشان فرمودند: از آیات اولیۀ سورۀ روم. سکوتی در مجلس حاکم شد؛ اما متأسفانه هیچ کس نپرسید چگونه این برداشت را کرده اید؟ العلوی، السید عادل، رسالات الاسلامیة (موسوعه)، المجلد15 (السیف الموعود فی نحر الیهود)، ص3 - 4، المؤسسة الاسلامیة العامة للتبلیغ و الارشاد، قم، 1426ق، 2006م.

ص:28

مراد از «مُؤْمِنُونَ» در آیه به شهادت دیگر آیات، پیروان راستین دین خدا یعنی پیروان اهل بیت اند؛ زیرا به شهادت آیۀ اکمال، اسلام مرضی و خداپسند، اسلام همراه مقام ولایت است؛ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً» (1) و به عبارت دیگر به غیر از تشیع، اسلامی نیست. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز همین اسلام را گسترش می دهد و آن را فراگیر و جهانی می کند؛ «وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ». (2) در هر حال این وعده قطعی خداوند، پیام امیدی است به همه شیعیان و پیروان اهل بیت به ویژه حزب الله لبنان و هشدار و زنگ خطری است برای همه صهیونیست ها و حامیان غربی آنها و مرتجعان منطقه. (3) من آیات چهار (4) و هفت (5) سورۀ اسراء را بی ارتباط با این آیات و پیروزی شیعیان نمی دانم. این وعدۀ دوم «وَعْدُ الْآخِرَةِ» برای سرکوب کردن


1- مائده: 3.
2- نور: 55.
3- استاد بزرگ ما مرحوم آیت الله صفایی در تفسیر گران سنگ خود «تطهیر جاری با قرآن» در تفسیر سورۀ فیل در مورد خباثت یهود و نژادپرستی آنها و نقش دو ابرقدرت روم و ایران در کوچاندن یهودیان به جزیرة العرب برای رهایی از آنها و نفوذشان در قدرت ها، مستندات و نکاتی شنیدنی ذکر می کنند که مراجعه به آن بسیار سودمند و پر فایده است.
4- «وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً». (اسراء: 4).
5- «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً». (اسراء: 7)

ص:29

نهایی یهود مفسد «لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» آن هم توسط بندگان خاص خدا (شیعیان اهل بیت علیهم السلام) «عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ» (1) می تواند همان وعدۀ قطعی خداوند در سورۀ روم و پیروزی مؤمنان و پیروان اهل بیت علیهم السلام بر اسرائیل غاصب و حامیان غربی اش باشد. (2)

«لِلهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ» (تمامی رخدادها و حوادث در حیطه قدرت و ارادۀ خداوند است چه قبل از شکست اول رومی ها و چه بعد از شکست دوم آنان). هر دو شکست روم براساس مشیت حکیمانه خداوند است. این گونه نیست که با کفر و شرک بتوان از حوزه مشیت الهی که بر تمامی هستی حاکم است؛ خارج شد که اگر به تسلط هیتلر هم باشی با برف های سیبری تو را درهم می شکنند. منتهی آنان که در راهند و با نظام هستی هماهنگند (مؤمنان) از امدادها و نصرت های الهی برخوردارند و عظمت نصر خدا در وسعت نصر اوست «لِلهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ» و تو را با همه چیز حتی با سنگریزه های طبس در برابر مستکبر مسلط آمریکا به پیروزی می رساند که تمامی تحولات و رخدادها تحت ارادۀ الهی و در حیطۀ قدرت خداوند است. (3)

«یَنصُرُ مَن یَشَاءُ» (خداوند کسانی را که بخواهد یاری می کند) این پیروزی که براساس مشیت حکیمانه خداوند است به مؤمنین تعلق دارد


1- اسراء: 5.
2- در مورد این برداشت و دلائل آن در تفسیر آیات اولیۀ سورۀ اسراء باید گفتگو کرد.
3- الامر که جمع آن امور است به معنای کار و حادثه است (لسان العرب) و «ال» آن برای استغراق است. بنابراین «لِلهِ الْأَمْرُ »یعنی هر رخدادی در حیطه قدرت و اراده خداوند است.

ص:30

و نه غیر آنان که «مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ» و «وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ» و براساس حکمت اوست و نه گُتره ای و بی اساس «وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ» (و فقط (1) او شکست ناپذیر و مهربان است). این مشیت الهی درباره انسان ها برخاسته از _ عزت و رحمت اوست و خواست و مشیت خداوند مقدم بر عوامل مادی است و رومی های گردنکش را هم در ابتدا و هم در فصل دیگر تاریخ که شاید فصل پایانی تاریخ (2) و پیش از ظهور باشد، شکست سختی خواهد داد.

«وَعْدَاللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (3) (نصرت خداوند به مؤمنین و پیروزی آنان وعده الهی است، هیچ تخلفی در وعدۀ خدا نیست و لکن بیشتر مردم این حقیقت را _ صدق وعده های الهی را _ نمی دانند) این همه تأکید بر حتمیت وعدۀ نصرت الهی به خاطر آنست که پس از تحمل شدائد و زیر و رو شدن ها و اقدام و تمامی توان و استعداد خود را به کار گرفتن و آنگاه به طلب برخاستن، به مؤمنین می رسد. «وَزُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُاللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَاللَّهِ قَرِیبٌ» (4) و «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ». (5)


1- آوردن «ال» تعریف در خبر دلالت بر حصر می کند.
2- فصل پایان تاریخ به معنای فرا رسیدن قیامت پس از ظهور نیست، بلکه پس از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فصل طلایی و برگ زرین تاریخ بشریت آغاز می شود. به گفتۀ پیامبر(ص): «لَاُداولنّ الایام بین اولیائی الی یوم القیامة». کمال الدین، ص256؛ علل الشرایع، ج1، ص7.
3- روم: 6.
4- بقره: 214.
5- محمد: 7.

ص:31

«یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» (1) (بیشتر مردم تنها از ظاهر حقیر و بی ارزش (2) دنیا آگاهند). به گفتۀ زمخشری «یَعْلَمُونَ» بدل از «لَا یَعْلَمُونَ» است یعنی آن علمی که از ظاهر حیات عالم تجاوز نکند و محدود به همین عالم شود در حقیقت علم نیست.

«وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (3) (و ایشان نسبت به جهان آخرت همیشه بی توجه اند و این بی توجهی را خود خواسته اند). تکرار «هُم» می تواند از این نکته خبر دهد که این غفلت را آنها خود خواسته اند و علت این غفلت و بی خبری خود آنها هستند و نیز می تواند به خاطر حصر باشد. یعنی تنها آنهایی که علمشان از ظاهر حیات دنیا تجاوز نمی کند آنانی هستند که از آخرت غافلند. تعبیر به جلمۀ اسمیه نیز برای نشان دادن استمرار غفلت آنهاست.


1- روم: 7.
2- نکره آوردن «ظاهراً» به منظور تحقیر و بیان گر بی ارزش بودن ظاهر زندگی دنیاست.
3- روم: 7.

ص:32

ص:33

آیه 8

اشاره

«أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمّیً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ».

مفردات

تفکر: قوۀ نتیجه گیری و استنتاج. عقل با فکر با حافظه و هوش تفاوت دارد. گرچه در تعبیرها این دقت به کار نیاید. آدمی حسّ می کند، حفظ می کند، استنتاج می کند و مقایسه می کند و می سنجد. این سنجش عقل است و آن استنتاج تفکر. علامة العقل التفکر و علامة التفکر الصمت. در یک جمع بندی می توان گفت: هوش درک موقعیت، فکر قوۀ نتیجه گیری و عقل قوۀ سنجش و انتخاب است. (1)

حق: در لغت در برابر باطل، در برابر ظلم، در برابر متزلزل آمده است و در نتیجه سه مفهوم هدفداری و عدل و ثبات در آن نهفته است. (2)

اجل مسمی: زمان و مدتی که برای یک چیز قرار داده می شود،


1- این جمع بندی از شیخنا الاستاد آیت الله صفایی حائری است. (ر.ک: صراط)
2- به نقل از «صراط» صفایی حائری.

ص:34

زمان مندی، مرحله.

لقاء: دیدار، ملاقات، مواجهه و برخورد.

ترکیب ها

همزۀ در «أَوَلَمْ» چه همزه ای است، برای توبیخ یا اقرار و یا تعجب؟

«فِی أَنفُسِهِم» ظرف تفکر است یا مفعول آن. آیا در نزد خودشان تفکر کنند یا در وجود خود تفکر کنند؟

چرا «مَا خَلَقَ اللَّهُ» بدون واو عطف آمده «وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ»؟

ارتباط

چگونه می توان از تفکر در انفس و قدر خود به خلقت آسمان ها و زمین و با دو خصوصیت «هدف داری» و «زمان مندی» رسید؟

چه ربطی بین اینها با کفر بیشتر مردم به دیدار خداست؟

جایگاه

جلوه های دنیا و ظاهر آن آدمی را به خود مشغول می کند و از آخرت باز می دارد و به آن بی توجه می سازد. آن چه که انسان غافل از آخرت و دیدار خدا را به خود می آورد. تفکر در قدر و اندازه های وجودی اوست. انسان با تفکر در درک حضوری و بلاواسطه خود هم محکومیت خود را می یابد و حاکمی را می یابد و هم از تفاوت احساس خود به هستی بیرون از ذهن خود پی می برد. (1) این هستی از هدف داری (بالحق) و زمان مندی (اجل


1- آن چه در این جا به اشاره از آن یاد شده در نوشته ای دیگر با نام «انسان جاری» از نگارنده به تفصیل آورده شده است.

ص:35

مسمی) برخوردار است و علاوه بر این دو از «زیبائی» «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ» «استحکام» و «نظام» «اتْقَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ» و «إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» هم برخوردار است که در آیات دیگر از آن گفتگو شده اما در این سوره همین دو ویژگی مهم هستی آورده شده است چون همان گونه که اشاره شد این دو برای مقصود این سوره کفایت می کند.

برداشت

«أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِم» (1) (آیا در قدر و اندازه های وجودی خود فکر نمی کنند). آن چه که انسان را از غفلت به آخرت جدا می کند و در حقیقت آفت غفلت می باشد و آخرت را به او می نمایاند یکی تفکر در اندازه های وجودی انسان و هستی را هدف مند و زمان مند یافتن است، و دیگری عبرت از تاریخ است و سه دیگر توجه در آیات الهی و بالاخره شهود است. آن چه که در این آیه از آن گفتگو می شود تفکر در قدر و اندازه های وجودی انسان است. یعنی آدمی به بیش از خود نیازی ندارد، همین است که توبیخ می شود که چرا در خود فکر نمی کند. «فِی أَنفُسِهِم» ظرف تفکر نیست بلکه مفعول آن است یعنی چرا در خود تفکر نمی کنند همان طور که در آیات دیگری هم آورده شده «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» و «وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ».


1- روم: 8.

ص:36

ص:37

آیات 9 تا 19

اشاره

«أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ * ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ * اللَّهُ یَبْدَؤُا الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ * وَلَمْ یَکُن لَهُم مِن شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ * وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ * فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ * وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَروا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ * فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ * وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ * یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ».

مفردات

نظر: نگاه کردن. گاهی مراد از آن تدبر و تأمل و دقت است و گاهی مراد معرفت حاصله بعد از فحص و تأمل است (راغب).

ص:38

قوة: نیرومندی، نیرو. قوی، تقوی، قوّة: ضد ضعف.

ثور: زیر و رو شدن، اثارة: زیر و رو کردن (مجمع). پراکنده کردن (راغب) و هر دو نزدیک بهم اند. زیرا شخم زدن توأم با پراکنده کردن است. اثار و الارض ای حرثوا الارض (جوامع الجامع). کاشتن و کشت زمین است.

بیّنات: جمع بیّنه (مؤنث بیّن)، صفت مشبهه از فعل متعدی به معنای روشن کننده یا روشنگری ها. تستعمل البینه فیما یبین الشی ء و یوضحه حسیاً کان او عقلیاً. (معجم الفاظ القرآن الکریم، مجمع اللغة العربیة) و البیّنة: الامر الواضح. و البینة: الدلالة الواضحة عقلیة کانت او حسیة (عمدة الحفاظ فی تفسیر اشرف الالفاظ. السمین الحلبی م 756ه-). دلیل روشن و آشکار، برهان واضح، این روشن کننده (بینات) مفهومی دارد و مصداقی؛ مصداق آن گاهی رسول و ولی (شخصیت، سیره، اعمال، قول و فعل) و گاهی قرآن (حکمت، موعظات، فرقان و هدایت) و گاهی معجزات و کرامات است.

سوء: (بضم س) بد (اسم) و به فتح آن بدی (مصدر) است.

سوأی مؤنث اسوء است مانند: حسنی مؤنث احسن و یا مصدر است مثل بشری.

استهزاء: هزء و هزو: مسخره کردن است که حکایت از استخفاف مسخره شده دارد.

بدء: شروع

ص:39

بلس: ابلاس: یأس، تحیّر (قاموس)، حیرت به هنگام تمام بودن حجت طرف (مجمع) اندوهی که از شدت سختی ناشی شود... و چون شخص اندوهگین بیشتر اوقات ساکت می شود و چاره را از یاد می برد گویند: ابلس فلان. یعنی ساکت شد و حجتش قطع گردید (راغب). تحیر و یأس و اندوه از هم جدا هستند پس اگر معنای اصلی را یأس یا اندوه بگیریم مانعی نخواهد داشت (قاموس قرآن قرشی).

مجرم: جَرم (بر وزن عقل) قطع و جُرم (قفل) به معنی گناه از همین ماده است و گناه را بدان سبب جرم گویند که شخصی را از سعادت و رحمت خدا قطع می کند و گناهکار را مجرم گویند زیرا در اثر گناه خود را از رحمت و سعادت و راه صحیح انسانیت قطع می کند (قاموس قرآن قرشی). گناه را جرم گویند زیرا عمل واجب الوصل را قطع می کند (مجمع). در مفردات گوید: اصل جَرم (بفتح اول) به معنی قطع ثمره از درخت است و به طور استعاره به گناه کردن جرم گفته اند.

شفیع: شفع و شفاعت هر دو مصدرند به معنی منضم کردن چیزی به چیزی (راغب). شفیع: واسطه، وسیله و کمک. جمع آن شفعاء.

روضه: باغ و بوستانی که با آب همراه باشد (مفردات). روضه

نگویند مگر آن که با آن یا در کنار آن آب باشد. (اقرب الموارد) جمع آن روضات است.

حبر: (بکسر اول) اثر پسندیده، شادی «... فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» آنها در باغ مخصوصی شاد می شوند که اثر پسندیده نعمت در چهره شان آشکار

ص:40

می گردد. (راغب) یحبرون: شاد می شوند، شادمانی مستمر (به خاطر مضارع بودن)

حضر: حضور، ضد غایب شدن (قاموس) اسم مفعول باب افعال آن محضر و جمع آن محضرون است.

سبحان: به قول طبرسی اسم مصدر و به قول راغب مصدر است مثل زعفران و معنی آن تسبیح است و نصب آن چنان که گفته اند برای مفعول مطلق بودن است. سبحان الله یعنی خدا را از بدی به طور کامل پاک و منزه دانستن (صحاح، قاموس، اقرب). تسبیح، بدی ها و زشتی ها و ظلم و ستم ها را از خدا دور شمردن است.

تمسون: مساء: اول شب. امساء: داخل شدن به شب.

تظهرون: وقتی که به ظهر وارد می شوید (نصف روز)

عشیاً: وقت عصر، از عشی فعل آورده نمی شود اما از مساء و ظهر، تمسون و تظهرون آورده می شود.

حمد: (1) ستایش، ثناگوئی، ستودن، مدح و تعریف کردن. مرز انسان و حیوان، کارها را به دوش گرفتن و عهده دار شدن و کمبودها را پر کردن؛ نمونه هایی را از خطبه های نهج البلاغه و صحیفه سجادیه می آوریم. از این نمونه ها مشخص می شود که حمد وسیله شکر است. (خ 182 و 190 نهج البلاغه و دعای 51 صفحه 284 صحیفه سجادیه فیض الاسلام) وسیله رسیدن به رضای خدا و اراده اوست. (همان، ص260 و 280


1- این کلمه از واژه هایی است که تنها با مراجعه به روایات و نهج البلاغه می توان معنای آن را فهمید و صِرف مراجعه به کتاب لغت چندان کارگشا نیست.

ص:41

صبحی صالح و دعای یکم و 44 و 51 صحیفه سجادیه فیض الاسلام) وسیلۀ اداء حقوق اوست. (خ 159 ص 224 صبحی صالح) و در یک کلمه حمد میزان انسانیت است. مرز بهائم و آدمی است (دعای یکم صحیفه ص 31 فیض الاسلام). با این نمونه ها مشخص می شود که حمد کلمه نیست و حمد فقط ستایش نیست چون این ستایش زمینۀ حمد است. آن جا که من معتقدم او کمبودی و ظلمی ندارد و از آن طرف کمبودها و ظلم ها را می بینم بار من سنگین می شود شکر است دیگر نمی تواند فقط ستایش باشد. شکر به کار گرفتن نعمت در راه خداست؛ (الشکر مقابلة الاحسان بالاحسان) _ مکیال المکارم جلد 1_ پس حمد وسیلۀ شکر است. وسیله اداء حقوق و وظائف است که علی علیه السلام می گوید: حمداً یکون لحقه قضاء و لشکره اداء و الی ثوابه مقرّبا و لحسن مزیده موجباً و می گوید: احمده شکراً لانعامه.

نسبح بحمدک یعنی ما با حمد تو تسبیح و تنزیه شما همراه می کنیم و یا با واسطه و سبب حمد، تسبیح تو را تحقق می دهیم (با در بحمدک را می توان مصاحبت یا واسطه یا سببیت گرفت). (1)

ترکیب ها

«السوأی» مفعول «اساؤا» است یا اسم کان؟

«أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ» اسم کان است یا تعلیل برای «عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا»؟


1- ر. ک: تطهیر با جاری قرآن، سورۀ نصر.

ص:42

«کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ» به صورت ماضی استمراری از چه نکته ای خبر می دهد؟

«إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» چرا به صورت مجهول آورده شده است؟

فاعل «یَتَفَرَّقُونَ» مجرمین هستند یا با توجه به آیات بعدی «الخَلْقَ»؟

چرا «فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» و «فَأُولئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ» به صورت جمله اسمیه آمده؟

چرا تسبیح نسبت به زمان ها و تحمید نسبت به مکان ها اختصاص داده شده؟ و چرا جملۀ «لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» به صورت معترضه در وسط جمله تسبیح آمده؟

«یُخْرِجُ الْحَیَّ» مضارع آمدن آن از چه نکته ای حکایت می کند؟

ارتباط

چه ارتباطی بین عبرت و ابداء و اعادۀ خلق و قیامت و جایگاه مؤمنین و مجرمین است؟ و چه را پس از این همه بلافاصله به تسبیح و تحمید روی می آورد و به بیرون آوردن زنده و مرده از یکدیگر می پردازد؟

جایگاه

سیر در تاریخ و عبرت راه دیگری است که قرآن برای رسیدن به علم پایدار و نجات از توقف در نمودهای حیات دنیا که از عوارض آن غفلت است؛ نشان می دهد با معرفت رزق فکر تو تأمین می شد و با عبرت گرفتن از تاریخ احساس تو تحریک می شود که موعظه و ذکر بیدارکنندۀ

ص:43

قلب ها و احساسات است. «وَجَاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ». علی علیه السلام می گوید: «لکم فی القرون السالفة لعبرة این العمالقه و ابناء العمالقه، این الفراعنة و ابناء الفراعنة» (خ 182). عبرت یعنی عبور کردن از یک چیز به چیز دیگر و تاریخ به تو می آموزد که چگونه گذشته را چراغی فرا راه آینده قرار دهی و بتوانی با کشف قانون مندی های حاکم بر انسان و تاریخ و رفت وآمد امت ها، به موضع گیری مناسب در برابر موقعیت ها و مراحل مختلف حرکت انسان برسی «وَکُلّاً نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ (1) وَذِکْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ» (هود: 120).

برداشت

«أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ» (2) (آیا در زمین سر نکردند تا با تأمل دریابند که چگونه است پایان کار کسانی که پیش از آنها بودند).

این سیر در تاریخ برای تأمل کردن و به بصیرت و بینش رسیدن و در نتیجه گرفتن است تا علاوه بر فکر «أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا» در احساس و عواطف تو هم تأثیر بگذارد و تو را به کار و تأمل بیشتری وادارد و نکتۀ دقیق این که از نگاه قرآن تاریخ رابطۀ انسان با کل هستی و نظام است نه رابطه انسان با ابزار تولید و دیگر چیزها، همین است که پس از انسان و جهان، آیه به


1- الوعظ زجرة مقترن بتخویف. قال الخلیل هو التذکیر بالخیر فیما یرق له القلب.
2- روم: 9.

ص:44

تاریخ رو می آورد.

«کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا» (آنها نیرویی بیش از اینان داشتند و زمین را زیر و رو می کردند و زمین را آباد کردند بیش از آن چه که اینان آباد کردند).

گذشتگان در نیرو و توانمندی و به اصطلاح امروزی ها توسعه از شما قوی تر و پرتوان تر بودند و نشانه ها و نمودهای این توسعه در کشاورزی و استخراج معادن و حفر چاه ها و ایجاد راه ها و باغ ها و خانه هاست. ثوره و قیام اینان تنها بر روی زمین بوده در حالی که باید این اثاره و قیام در تعقل و سنجش آنها صورت می گرفت که بدون این قیام، ثوره در زمین و توسعه و بال گردن آدمی و مرگ او را جلو می اندازد. همین است که انبیاء می آیند تا این جای خالی را پر کنند و اثاره و انقلاب آدمی را در خود او و نگاه و ذهنیت او قرار دهند و مکنون ها و دفائن وجود او را بر انگیزاند و استخراج کنند. «لیثیروا لهم دفائن العقول». (1)

«وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ» (و پیامبران شان با روشنگری هایی به سوی آنها آمدند).

و پیامبرانشان، پیامبرانی از خودشان و از میان خودشان و نه غریبه و ناآشنای با آنها (تکرار ضمیر «هُمْ» در «جَاءَتْهُمْ» و «رُسُلُهُم» آن هم با زمزمه محبت و هم چون برادری برای آنها «وَجَاءَ إِلَی قَوْمِهِمْ أَخَاهُمْ هُوداً...» و به همراه بینات و روشنگری هایی در مورد انسان و جهان و هستی به


1- نهج البلاغه.

ص:45

سوی آنها آمد.

با دلائلی واضح و آشکار و با تکیه بر ادراکات حضوری انسان، او را با قدر و اندازه های خود آشنا نمودند و باز انسان را با تکیه بر همین منبع به جهان بیرون از ذهن با خصوصیات هدف داری و زمان مندی و زیبایی و نظم می رسانند و تاریخ و طبقات و موضع گیری ها را مفهومی دیگر می بخشند. آنهایی که به هدایت آنها روی می آورند به فوز و فلاح می رسند و آنهایی که پشت می کنند به خود ظلم می کنند.

«فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» (پس خداوند بر آنها ستم نکرد بلکه خود بر خویشتن ستم می کردند). انبیاء با روشنگری ها و هدایت ها آمدند و گروهی به آنها پشت کردند و به مخالفت برخاستند. این مخالفت ها و درگیری ها به همراه تکذیب ها و عنادها و لجاجت ها و بالاخره عذاب آنها و کیفیت هلاکت آنها، همه در این جا حذف شده (برخلاف آیه 40 سوره عنکبوت) و با «فاء» فصیحه همه آنها را به عهده ذهن تلاشگر خواننده واگذار کرده و تنها به پایان کار آنها (هم آنانی که گرویدند و هم آنانی که به دعوت انبیاء کفر ورزیدند) پرداخته که این گونه به عبرت گیری نزدیک تر و با هدف آیه مناسب تر، و برای تحریک احساس بهتر است. انتهای آیه تصریح می کند که آن چه بر سر آنها آمد و عذاب و عقاب آنها نتیجه عمل خود آنهاست نه انتقام و تشفّی خاطر خدا. این عذاب نتیجه طبیعی رفتار خود آنهاست، چون ماشینی که از جاده بیرون بزند، سقوط در دره و یا دست کم تصادم با سنگ های کنار

ص:46

جاده حداقل غرامتی است که باید بپردازد.

«ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ» (1) (پس سرانجام آنانی که بدی را بد انجام دادند تکذیب آیات الهی شد و به آنها استهزاء می کردند).

آیه به بیان عاقبت ظالمین می پردازد و توضیح می دهد که آن چه باعث شد به انکار آیات الهی و آن گاه به استهزاء آنها بپردازد این بود که بدی را بد انجام می دادند، کلاه را با سرش می آورند و زنا و شرب خمر و... را در شب های مقدس به جا می آورند و یا گوسفند را در حالی که زنده است شکمش را پاره می کنند و بچه اش را از او می گیرند و یا برای جدا کردن انگشتر امام حسین علیه السلام و گوشواره بچه هایش انگشت و گوش را می برند. اساء و السوأی همان بدی را بد آوردن است که سوأی در این نگاه مفعول اساءوا است. مسیء در برابر محسن است. محسن کسی است که خوبی را خوب به جا می آورد، نماز را با کسالت و بی توجهی انجام دادن و یا انفاقی به همراه منت و اذیت، خوبی را بد انجام دادن است و در مقابل، انفاق به همراه سازندگی و درس و به دور از چشم دیگران و با هزار دقت و لطافت، خوبی را خوب آوردن است. شنیدم که جوان مردی پس از مرگ دوستش به خانوادۀ او که در تنگدستی به سر می بردند بنای کمک و انفاق گذاشت اما نگران بود که کمک او را نپذیرند و یا در صورت پذیرش برای آنها ذلّتی باشد. این بود که به نزد آنها رفت و با شرمندگی و زبانی الکن عرضه داشت که بله این مرحوم از من


1- روم: 10.

ص:47

پولی طلب داشت و چون که من ندارم که همه را یکجا بدهم شما بر من منت گذاشته و آن را ماهیانه از من بگیرید. و از شما چه پنهان برخی از اوقات اگر جوانمرد نداشت که ماهیانه را بدهد پسر آن مرحوم بر در مغازه آن جوانمرد می ایستاد و با صدای بلند داد و قال براه می انداخت که چرا پول پدرم را نمی دهی... جوانمرد در دل شاد بود که ذلت را بر چهرۀ بازماندگان دوستش نمی بیند.

این یک واقعیت است، گاهی می توان خوب را با خوبی انجام داد، هم چنان که می توان بد را با بدی آورد. آن چنان که گویی مرتکب دو بدی شده اند، و سرانجام این گونه افراد این می شود که به تکذیب آیات و نشانه های خداوند می پردازند و سپس به استهزاء آن رو می آورند. این نکته را هم باید اشاره کنم که بین تکذیب و استهزاء تفاوت است. تکذیب آن جاست که تو چیزی را جدی گرفته ای اما آن را تکذیب می کنی در حالی که در استهزاء دیگر جدّی گرفتن نیست بلکه آن را به شوخی می گیری و اصلاً جدّی در کار نیست. استهزاء یک حالت است که در فرض هزل است. بد عمل کردن توفیق بازگشت و برگشت به

راه را از انسان می گیرد و او را به تکذیب و استهزاء می کشاند و در

زمرۀ مجرمان و کافران قرار می دهد و در نتیجه به حزن شدید و عذاب دائم مبتلا می کند.

«اللَّهُ یَبْدَؤُا الخَلْقَ (1) ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (2) (خداست که انسان ها


1- «ال» در «الخَلْقَ» برای عهد است و مراد از آن به قرینۀ «تُرْجَعُونَ» انسان هایند. و «خَلَقَ» به گفته راغب در لغت به معنای مخلوقی است که دارای صورت، شکل و هیئت قابل رؤیت باشد. به قرینه «تُرْجَعُونَ» خداوندِ مبدأ انسان ها، مرجع نهایی آنهاست. زیرا ترجعون از ریشه رجوع و طبق گفته راغب رجوع، بازگشت به جایی است که مبدأ و شروع آن جا بوده است.
2- روم: 11.

ص:48

را آفرید آن گاه پس از مرگ زنده می کند و سپس به سوی او بازگردانده می شوید).

هلاکت، مجازات ظالمان در دنیاست و در قیامت مجازات هایی بس سنگین تر در انتظار آنهاست. این آیه در حقیقت مقدمه ای است برای ضرورت معاد و تصویری از عاقبت ظالمان در قیامت. این مجازات ها هم هماهنگ با زمان مندی و مراحلی است که خداوند در هستی قرار داده و هم متناسب با اهدافی است که او در هستی گذاشته، آیه هم زمان مندی خلقت را با «ثم... ثم» بیان می کند و هم هدف داری خلقت را که ماهیتی به سوی اویی دارد «الیه ترجعون» نشان می دهد.

«وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ» (1) (و هنگام به پا شدن قیامت گنهکاران در ناامیدی شدیدی به سر می برند).

هدف داری و زمان مندی هستی ایجاب می کند که آدمی در جایگاهی دیگر، آن گاه که پرده ها کنار می رود «یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ» به پاسخ گویی نعمت هایی بپردازد که به او داده شده و کسی که با دست خود نعمت ها را به تباهی کشانده و به تکذیب و استهزاء آیات الهی پرداخته و از همه کس و همه چیز جدا شده و هیچ دستاویز و عروة الوثقی برای خود نگذاشته؛ چه جوابی می تواند بدهد، به راستی چه


1- روم: 12.

ص:49

جوابی می تواند بدهد و چه می تواند بکند؟ جز آن که سر را پایین انداخته و در اندوهی شدید و جانکاه فرو رود.

«وَلَمْ یَکُن لَهُم مِن شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ» (1) (برای

آنان از شریکانی که قائل بودند هیچ همراه و کمک کاری نیست و

آنها را منکرند).

و چرا همراهان و یا الهه های خود را انکار نکنند وقتی که می بینند آنها توان هیچ کمک و شفاعتی را ندارند و همین عامل انزجار و کفر آنان خواهد بود.

«وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ» (2) (و هنگام به پا شدن قیامت، آن گاه است که همه انسان ها از یکدیگر جدا می شوند) و این جدایی طبیعی است که زندگی و حیات و ممات مؤمنان و گناهکاران یکسان نیست. «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ».

«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ (3) یُحْبَرُونَ» (4) (اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، ایشان در بوستانی عظیم در سروری دائم به سر می برند).

آنانی که دعوت انبیاء را لبیک گفتند و نسبت به خدا از عشق و


1- روم: 13.
2- روم: 14؛ ضمیر «یَتَفَرَّقُونَ» به قرینۀ تفصیل بعدی به «الخَلْقَ» یعنی همه انسان ها باز می گردد.
3- نکره آوردن «روضة» دلالت بر عظمت آن می کند.
4- روم: 15.

ص:50

محبتی برخوردار شدند و به اقدام و عملی رو آوردند در شادی مسروری به سر می برند.

«وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَروا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ» (1) (و اما کسانی که کافر شدند و نشانه های ما و دیدار آخرت را انکار کردند پس آنان در عذابی همیشگی به سر می برند).

آنانی که از حق چشم پوشیدند و آیات و نشانه های ما و در نتیجه استمرار خود را تکذیب کردند در بن بست رنج و عذاب فراخوانده می شوند آن هم عذابی جبری و همیشگی، عذابی که هرگز آنان از آن غایب نخواهند بود.

«فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ» (2) «وَلَهُ الْحَمْدُ (3) فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ» (4) (پس پاک و منزه است خدا در شامگاهان و صبحگاهان و ستایش در آسمان ها و زمین [تمامی هستی] تنها از برای اوست و [نیز پاک و منزه خداست] در هنگامی که به عصر در آئید و در هنگام ظهر [نیمروز]).

ظلم و تکذیب و استهزاء و عذاب گنهکاران منتسب به خداوند نیست که برخاسته از اختیار و آزادی خود انسان است و در تمامی مراحل و آجال خداوند از هر عیبی پاک است. این تسبیح به خاطر


1- روم: 16.
2- روم: 17.
3- تقدیم «له» مفید حصر است و «ال» در «الحمد» برای جنس است.
4- روم: 18.

ص:51

هماهنگی با اهداف «حق» است. با تسبیح خدا تمامی تکالیف بر دوش خود انسان قرار می گیرد که او پاک است و ناز است و منزه است و از تمامی کمبودها و آفت ها و عیب ها به دور است و هرچه کمی و کمبود است متوجه مَنِ انسان است و تمامی بار مسئولیت بر دوش خود من است. همین است که ادامه آیه به حمد می پردازد که حمد، تجلی تسبیح است یعنی پذیرش مسئولیت در قبال تمامی کمبودهایی که انسان در جامعه و هستی احساس می کند. حمد را نباید با ستایش زبانی اشتباه گرفت که به تعبیر امام سجاد علیه السلام حمد مرز بین انسان و حیوان است و به تعبیر امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام حمد وسیلۀ شکر است. و از آن جایی که شکر به جا آوردن حق هر نعمتی در جایگاه خود است پس حمد نمی تواند تنها ستایش زبانی باشد. که ستایش در زبان، ابراز آن مسئولیت پذیری است که به تعبیر امام علی علیه السلام فانکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم. (1) انسان حتی در برابر حیوانات و زمین های افتاده مسئول است. به راستی این خطاب چه قدر کمرشکن است. «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ» (2) و به خاطر شدت اتصال تسبیح و حمد جمله معترضه «لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» در وسط جملۀ تسبیح آمده تا ناظر به معیت و همراهی این دو و توضیح و مفسّر بودن حمد برای تسبیح باشد. نکته آخر این که ذکر این اوقات برای تسبیح شاید به این خاطر


1- نهج البلاغه، خ 167 «اتقوالله فی عباده و بلاده...».
2- صافات: 24.

ص:52

باشد که در این اوقات انسان بیشتر در معرض و ساوس قرار می گیرد. (1)

«یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذلِکَ تُخْرَجُونَ» (2) (از مرده، زنده را بیرون می کشد و از زنده، مرده را، و زمین را پس از خزانش زنده [بارور] می کند و همین گونه [از تمامی تنگناها] خارج می شوید).

با تسبیح به عهده داری و حمد می رسی و تمامی بار تکالیف و کمبودها را به دوش می کشی و در سطح جامعه به اقدام و کاری روی می آوری و از جاهل، عالم و از کافر، مؤمن می سازی و در بطن شرک و سیاهی ها بذر ایمان و چراغ هدایتی برمی افروزی و این مطابق با سنت های خداست چه در انسان ها و چه در طبیعت. پس دیگر چه تنگنایی که او برای هر مشکلی چاره ای گذاشته و تمامی هستی را با سنت ها و قوانینش همراه ساخته.


1- گرچه بعضی گفته اند مراد در همه لحظات و فرصت هاست.
2- روم: 19.

ص:53

پیام امید به مجاهدان فی سبیل الله سیدحسن نصرالله و حزب الله لبنان

برادر مجاهد حضرت حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله و برادران مجاهد حزب الله لبنان (دامت تأییداتهم)

سلام علیکم بما صبرتم

الحمدلله الذی اعزّ المؤمنین و اذلّ الیهود و الصلاة و السلام علی البشیر الموعود، اشرف خلق الله محمد المحمود و علی آله خیر من فی الوجود لا سیّما بقیة الله الموجود الموعود، قال الله الحکیم فی محکم کتابه «وَنُرِیدُ أن نَّمُنَّ

عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» (1) «إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». (2)

اخیراً (3) به همراه جمعی از اساتید سطوح عالی و خارج حوزۀ علمیۀ قم سفری به لبنان داشتیم و قرار بود دیداری با شما داشته باشیم که به دلائلی لغو و به جای آن با رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان برادر مجاهد حجت الاسلام سیدهاشم صفی الدین دیدار کردیم.


1- قصص: 5.
2- مائده: 56.
3- 6/11/1389 تا 13/11/1389.

ص:54

بنا داشتم در حضور شما از پیام امید و بشارت بزرگ قرآن سخن بگویم که متأسفانه میسور نشد. آن بشارت بزرگ و پیام امید به شما مجاهد فی سبیل الله و همه یارانتان این است که به نص قرآن در ابتدای سورۀ مبارکۀ «روم» فتح و آزادی فلسطین به دست شیعیان پیرو اهل بیت علیهم السلام انجام خواهد شد. این بشارت اولین بار از زبان مرجع عالی قدر مرحوم حضرت آیت الله العظمی خویی رحمة الله شنیده شد.

حجت الاسلام والمسلمین سیدعادل علوی از پدرش مرحوم آیت الله سیدعلی علوی که از شاگردان حضرت آیت الله العظمی خویی رحمة الله است نقل می کند: در سال 1390 هجری که آیت الله العظمی خویی در بیمارستان ابن سینای بغداد جهت معالجه بستری شده بود به همراه جمعی از علمای نجف به عیادت ایشان رفتیم. در آنجا سخن از فلسطین به میان آمد. آیت الله العظمی خویی فرمودند: فتح و آزادی فلسطین به دست شیعیان پیرو اهل بیت علیهم السلام انجام خواهد شد.

همه علمای حاضر در مجلس از این پیشگویی تعجب کردند و سؤال کردند از کجا می گویید؟

آیت الله العظمی خویی فرمودند: از آیات اولیۀ سورۀ روم.

در مجلس سکوتی حاکم شد و هیچ کس از چگونگی استدلال از ایشان سؤال نکرد. (1)


1- العلوی، السید عادل، رسالات الاسلامیة (موسوعة)، المجلد 15، «السیف الموعود فی نحر الیهود، ص3 - 4، المؤسسة الاسلامیة العامة للتبلیغ و الارشاد، ایران، قم، 1426ه- .ق / 1384 ه- .ش/ 2006م ؛ مقدمة کتاب (عقل الیهود الاسیر)، بقلم السید محمدحسین مرتضی اللبنانی.

ص:55

این حقیر در مباحثه تفسیر سورۀ روم در مرکز تخصصی تفسیر حوزۀ علمیۀ قم سال ها پیش از آنکه از سخن حضرت آیت الله العظمی خویی اطلاعی داشته باشم، به همین نتیجه رسیده بودم. با اطلاع از سخن ایشان به برداشت خود اطمینان بیشتری یافتم. متأسفانه از چگونگی استنباط آیت الله العظمی خویی و تبیین ایشان از این آیات اطلاعی در دست نداریم. این حقیر برداشت خود را از آیات اولیۀ سورۀ روم می آورم و شاید آن مرجع عالی قدر هم به همین نظر داشته اند والله عالم:

«غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ». (1)

روم شکست خورد در نزدیک ترین سرزمین [شام] و ایشان [یعنی غلبه کنندگان (ایرانیان)] پس از پیروزی، بار دیگر نیز در [نبردی که] کم تر از نُه سال [به طول می کشد] پیروز خواهند شد. و این امر و دستور چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی متعلق به خداست [پیروزی ها و شکست ها از قلمرو مشیّت الهی خارج نیست]. در آن روز [که پیروزی مجدد نصیب ایرانیان خواهد شد] مؤمنان [به خاطر یاری خداوند به ایشان] شاد خواهند شد [خداوند] هر که را بخواهد [براساس حکمت خود] یاری می کند و اوست شکست ناپذیر و مهربان. این وعده الهی است و خداوند هرگز وعده اش را خلاف نمی کند اما بیشتر


1- روم: 2 - 6.

ص:56

مردم نمی دانند.

ضمیر «هُم» نه به رومیان که به قوم پیروز یعنی ایرانیان باز می گردد. همین ایرانی های پیروز و غالب پس از غلبه و پیروزی شان (یک بار دیگر هم) باز بر رومیان (غرب) در همین «ادنی الارض» یعنی سرزمین فلسطین به خاطر نصرت الهی پیروز خواهند شد. در درگیری دوم بین ایرانیان و رومیان (غرب و اسرائیل غاصب) که کمتر از نُه سال به طول می انجامد، ایرانیان که مؤمنان راستین هستند به دلیل نصرت الهی که شامل حالشان می شود خوشحال خواهند شد. و این وعده قطعی الهی است و لیکن آنانی که تنها به ظواهر عالم دل خوش کرده اند و از مقصد و نهایت عالم بی خبر و غافلند، نمی توانند این وعده الهی را دریابند در حالی که با تفکر در انفس و سیر در زمین می توانند هدف مندی و زمان مندی عالم و رفت وآمد جوامع را ببینند که چگونه با پای ظلم به زمین خوردند. (1)

آن چه که باعث این برداشت می شود روایت امام صادق علیه السلام است که ضمیر «هم» را به ایرانیان غالب برمی گردانند و نه به رومیان مغلوب. علاوه بر آن عبارت «مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ» گویای این نکته است که ضمیر «هم» به ایرانیان برمی گردد و نه رومیان؛ زیرا اگر مقصود رومی ها بودند


1- از ادامه این آیات پربار و ارتباط فرازهای این سوره در جایی دیگری گفت وگو شده است. ر.ک: تأملی در سوره روم، پورسیدآقایی، مرکز تخصصی تفسیر، قم، 1375ه- ؛ انتشارات مؤسسه آینده روشن، قم، 1395ه- . آن چه که در این جا مقصود ماست همان چند آیه ابتدای سوره است.

ص:57

عبارت «وَهُم سَیَغْلِبُونَ» کافی بود در حالی که خداوند می فرماید: «وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ».

چنان چه آیه را به غیر از این معنا کنیم لازم است که «مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ» را برخلاف ظاهر یعنی «من بعد مغلوبیتهم» معنا کنیم و این خلاف ظاهر وجهی ندارد. جدای از این که اگر آیه را به گونۀ مشهور ترجمه و تفسیر کنیم اشکالات دیگری هم بر آن وارد است که در جای دیگر باید گفت وگو شود.

مراد از «مُؤْمِنُونَ» در آیه به شهادت دیگر آیات، پیروان راستین دین خدا یعنی پیروان اهل بیت اند؛ زیرا به شهادت آیۀ اکمال، دینِ مرضی و خداپسند، دین همراه مقام ولایت است؛ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً» (1) امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز همین دین را گسترش داده و آن را فراگیر و جهانی می کند؛ «وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ». (2)

بار دیگر بشارت خدای عزوجل در قرآن بر شما و همه حزب الله لبنان به عنوان یاران راستین اهل بیت عصمت و طهارت و پیشگامان جهاد و شهادت در راه آزادی قدس و قبله اول مسلمین، گوارایتان باد. هنیئاً لکم.

برادرتان پورسیدآقایی

قم _ مؤسسه آینده روشن

(پژوهشکده مهدویت)

15/12/1389


1- مائده: 3.
2- نور: 55.

ص:58

ص:59

رسالة أمل إلی المجاهدین فی سبیل الله السیدحسن نصرالله و حزب الله فی لبنان

الأخ المجاهد السیدحسن نصرالله الأمین العام لحزب الله والإخوة الأعزاء فی حزب الله فی لبنان

سلام علیکم بما صبرتم

الحمدلله الذی أعزّ المؤمنین وأذلّ الیهود و الصلاة والسلام علی البشیر الموعود أشرف خلق الله محمد المحمود و علی آله خیر من فی الوجود لا سیّما بقیة الله الموجود الموعود، قال الله الحکیم فی فی محکم کتابه ((وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ

عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)) (1) ((إِنَّ حِزْبَ الله هُمُ الْغَالِبُونَ)). (2)

أما بعد فقد سافرت أخیراً (3) إلی لبنان مع مجموعة من أساتذة السطوح العلیا ودرس الخارج فی قم المقدسة، و کان من المقرّر أن ألتقی بسماحتکم، لکن هذا اللقاء ألغی لأسباب والتقیت بدله بالأخ المجاهد حجة الإسلام والمسلمین السید صفی الدین حفظه الله.


1- القصص: 5.
2- المائدة: 56.
3- 6/11/1389 إلی 13/11/1389.

ص:60

کنت قد قررت التحدّث إلیکم حول رسالة الأمل و البشری العظیمة للقرآن الکریم ولکن لسوء الحظ لم یتیسّر ذلک، وهذه الرسالة الکبری التی أزفّها ولرفاقکم فی الدرب هی ما صرّحت به الآیة الشریفة فی سورة الروم وهی أن فتح وتحریر فلسطین سیکون علی أیدی الشیعة وأتباع أهل البیت علیهم السلام.

کانت هذه البشری قد سمعتها ولأول مرّة علی لسان المرجع الأعلی المرحوم سماحة آیة الله العظمی السید الخوئی قدس سره.

حکی حجة الإسلام والمسلمین السید عادل العلوی عن والده آیةالله السیدعلی العلوی قدس سره وقد کان من تلامذة السید الخوئی قدس سرّهما فی سنة 1390:

عندما أدخل آیة العظمی السید الخوئی إلی مستشفی ابن سینا للمداواة فی بغداد، ذهبنا مع جماعة من علماء النجف لعیادته فی المستشفی، و عندما دارالحدیث حول فلسطین، قال السید الخوئی أعلی الله مقامه الشریف: سیکون فتح و تحریر فلسطین علی ید الشیعة أتباع أهل البیت علیهم السلام.

فتعجّب العلماء الحاضرون فی المجلس من هذا التنبّوء! وسئلوه: من أین تعلم هذا؟

فأجاب سماحته قدس سره: من الآیات الأولی من سورة الروم وهی: ((ألم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ)). (1)


1- الروم: 1 - 3.

ص:61

و خیّم الصمت والهیوء فی المجلس و لم یسأل أحد منه عن کیفیة الاستدلال. (1)

فی بحث لی فی سورة الروم فی المرکز التخصصی للتفسیر فی الحوزة العلمیة وقبل أن أطّلع علی کلام السید الخوئی قدس سره هذا لسنوات مضت کنت قد وصلت إلی هذه النتیجة، وبعد اطلاعی ومعرفتی لهذا الکلام حصل لی اطمئنان وثقة أکثر بما تحققته من نتیجة، إلا أننا ومع الأسف لا نعرف شیئاً عن استنباط السید الخوئی قدس سره وبیانه لهذه الآیات، وسأذکر کیفیة معرفتی وفهمی للآیات الأولی من سورة الروم، ولعلّ السید الخوئی قدس سره یقصد هذا أیضاً، والله العالم.

((غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ [الشام] وَهُم [یعنی الغالبون (الإیرانیون)] مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ [فی حرب تستغرق أقلّ من تسع سنین] لِلهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ [یعنی سواء کان هذا قبل النصر أومن بعده فهو متعلق بالله، فالانتصارات والهزائم لا تخرج عن مشیئة الله] وَیَوْمَئِذٍ

[یکون النصر المُحتّم للإیرانیین] یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ [نظراً لحکمته] مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ)). (2)


1- العلوی، السید عادل، الرسالات الاسلامیة (موسوعة)، المجلد 15، «السیف الموعود فی نحر الیهود، ص3 - 4، المؤسسة الاسلامیة العامة للتبلیغ و الارشاد، ایران، قم، 1426 ه- .ق/ 1384 ه- .ش/ 2006م ؛ مقدمة کتاب (عقل الیهود الاسیر)، بقلم السید محمدحسین مرتضی اللبنانی.
2- الروم: 2 - 6.

ص:62

إن الضمیر فی «هُم» فی الآیة لا یعود إلی الروم بل إلی القوم المنتصرین الغالبین أی الإیرانیین لا إلی الروم . وهؤلاء الإیرانیون المنتصرون الغالبون وبعد غلبهم وانتصارهم سوف ینتصرون (مرّة أخری) علی الروم (الغرب) بالنصرة الإلهیة بعد الإنتصار الأول، فی "أدنی الأرض" یعنی ستنتصر فلسطین بالنصرة الإلهیة. و فی الحرب الثانیة التی تقع مرة أخری بین الإیرانیین والروم (الغرب و إسرائیل الغاصبة) والتی ستستغرق أقلّ

من تسع سنین، سیفرح الإیرانیون الصادقون بنصرهم من الله، و هذا هو وعد الله المُحتّم لا ریب فیه، و لکن من اغترّ بظواهر الدنیا وزینتها ولا علم له عن بدایة ونهایة هذا العالم وحقیقته لا یدرک هذا الوعد الإلهی، و الحال أنه بالتفکّر فی الأنفس والسیر فی الأرض یمکنه أن یشاهد الهدف من خلق العالم وزمانه ومجیء المجتمعات وزوالها، وکیف أنها تهزم بالظلم والاستبداد. (1)

إن الباعث علی هذا الفهم هو ما روی عن الإمام الصادق علیه السلام وتفسیره للآیة بأن لفظة "هم"یعود للإیرانیین الغالبین ولیس للروم المغلوبین المنهزمین، إذ لو کان للروم المنهزمین، لکانت عبارة ((مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ)) کافیة، رغم أن الله سبحانه وتعالی یقول:((وَهُم سَیَغْلِبُونَ)).

و إذا لم نقصد هذا المعنی من الآیة، یلزم أن نفسّر ((مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ)) علی خلاف الظاهر، یعنی «من بعد مغلوبیتهم» و لا وجه للالتزام بهذا المعنی


1- بُحث عن باقی الآیات و ربط عبارتها فی مجال آخر (کتاب تفسیر سورة الروم، بورسیدآقائی، طبع مرکز تفسیر القرآن فی الحوزة العلمیة، قم المقدسة، 1375ه- ؛ مؤسسة المستقبل المضیء، قم المقدسة، 1395ه- ).

ص:63

المخالف لظاهر الآیة.

بغض النظر عن هذا، أننا إذا ترجمنا وفسّرنا الآیة علی ضوء المشهور فإن هذا یسبب إشکالات اُخری علی الآیة ینبغی البحث عنها فی مکان آخر.

و المراد من ((مُؤْمِنُونَ)) بانضمام الآیات الأخری هم أتباع دین الله الحقیقیون یعنی أتباع أهل البیت علیهم السلام، لأنّ الدین المرضیّ والمقبول لله سبحانه و تعالی بشهادة آیة الإکمال هو الدین المتزمن مع الولایة: ((الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً)) (1) فینشر إمام العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هذا الدین، و یوسّع رقعته فیجعله شمولیاً و عالمیاً: ((وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ)). (2)

وأخیراً، نهنئکم وکافة زملائکم فی حزب الله الأنصار الحقیقیین الموالین لأهل بیت العصمة والطهارة والسبّاقین السائرین علی طریق الجهاد والشهادة بالبشری الإلهیة التی وعد بها فی القرآن الکریم لتحریر القدس والقبلة الأولی للمسلمین.

أخوکم بورسیدالآقائی

قم _ مؤسسة المستقبل المضیء

(کلیة البحوث و الدراسات المهدویة)

15/12/1389

30 ربیع الاول 1432


1- المائدة: 3.
2- النور: 55.

ص:64

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109